۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۷

در حیاط عمارت، "بزم اقبال"

نگاهی به محافل خصوصی اقبال لاهوری
در حیاط عمارت، "بزم اقبال"

در خانه‌ی علامه اقبال، تقریباً هر روز دیدارکننده‌ای از راه می‌رسید، اما اغلب در هنگام غروب، چهره‌های سرشناس و صاحبان ذوق گرد هم می‌آمدند. در این مجالس، علاوه بر گفت‌وگوهای علمی و ادبی، مباحث سیاسی نیز در می‌گرفت. اقبال به سخنان همه گوش می‌داد و هرگاه مناسب می‌دید، دیدگاه خود را بیان می‌کرد. در همان حال که حقه (قلیان) می‌کشید، درباره موضوعات عمومی و مورد علاقه هم سخن می‌گفت. چنان فضا دلنشین و صمیمی بود که هیچ‌کس متوجه گذر زمان نمی‌شد.

در خانه‌ی علامه اقبال، تقریباً هر روز دیدارکننده‌ای از راه می‌رسید، اما اغلب در هنگام غروب، چهره‌های سرشناس و صاحبان ذوق گرد هم می‌آمدند. در این مجالس، علاوه بر گفت‌وگوهای علمی و ادبی، مباحث سیاسی نیز در می‌گرفت. اقبال به سخنان همه گوش می‌داد و هرگاه مناسب می‌دید، دیدگاه خود را بیان می‌کرد. در همان حال که حقه (قلیان) می‌کشید، درباره موضوعات عمومی و مورد علاقه هم سخن می‌گفت. چنان فضا دلنشین و صمیمی بود که هیچ‌کس متوجه گذر زمان نمی‌شد.

چراغ حسن حسرت، نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار شناخته‌شده نیز از شخصیت و افکار علامه اقبال به‌شدت متأثر بود. او در نوشته‌ای با عنوان بزمِ اقبال لحظاتی از این نشست‌ها را چنین به تصویر کشیده است:

"من علامه اقبال را در جلسات، مهمانی‌ها و نشست‌های شورای پنجاب دیده‌ام، اما هرگاه نام او را می‌شنوم، نخستین تصویری که در ذهنم نقش می‌بندد، تصویر نشست‌های خصوصی‌اش است.

غروب است. او در حیاط خانه‌اش بر روی تختی نشسته و پیراهنی از ململ بر تن دارد. سینه‌ای پهن و چهره‌ای سرخ و سفید دارد، اما به‌سبب اندیشه‌های فراوان، چشمانش اندکی فرو رفته‌اند. روبه‌روی تخت، صندلی‌هایی چیده شده‌اند و مردم یکی پس از دیگری می‌آیند و می‌نشینند. از هر قشر و طبقه‌ای هستند: شاعر، رهبر، خبرنگار، عضو مجلس، وزیر، دبیر پارلمانی، دانشجو، استاد دانشگاه، روحانی. برخی نیم‌ساعت می‌مانند، برخی بیش از یک ساعت، اما برخی از دلدادگان چنان‌اند که ساعت‌ها می‌نشینند و تا دیرهنگام شب نمی‌روند.

حقه (قلیان) بین جمع می‌چرخد. گفت‌وگوها علمی، ادبی و سیاسی است. اقبال به سخنان همه با دقت گوش می‌دهد و گهگاه جمله‌ای کوتاه می‌گوید. اما زمانی که خود آغاز سخن می‌کند، گویی سیلابی از اندیشه و کلام جاری می‌شود. بیشتر به اردو سخن می‌گوید، گاه به سوی پنجابی متمایل می‌شود و گاه جمله‌ای انگلیسی نیز به زبان می‌آورد، اما هرگز سخنانش پیچیده یا گمراه‌کننده نیست. آنچه می‌گوید، مستقیم بر دل می‌نشیند.

در مجالس او، بارها حس کرده‌ام که بسیار به او نزدیکم، اما هم‌زمان بارها نیز چنین حس کرده‌ام که او از من بسیار دور است. به‌ندرت لحظاتی پیش می‌آید که گویی از عالم بالا به دنیای ما نزدیک می‌شود.

سخنانش تنها درباره دانش، حکمت، فلسفه و سیاست نبود، بلکه لطیفه‌ها و شوخی‌های ظریف نیز می‌گفت. من شنیده‌ام که درباره موسیقی و بادبادک‌بازی هم سخن می‌گفته است. در میان میهمانانش تنها اهل دانش نبودند، بلکه افرادی نیز می‌آمدند که با علم و دانش کاری نداشتند، و اقبال با آنان به همان زبان و سبک خودشان سخن می‌گفت".

......

این توصیف، پنجره‌ای‌ست به فضای پررمزوراز، صمیمی و اندیشمندانه‌ی محفل‌هایی که در خانه‌ی اقبال شکل می‌گرفت — مجالسی که در آن، اندیشه، شوخی، ادب، سیاست و فرهنگ، در آرامشی دلنشین به هم گره می‌خوردند.

https://urdu.arynews.tv/allama-iqbal-charagh-hassan-hasrat/

کد خبر 24838

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =